تارنما و نشریهء پرچم
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.


سردبیر: عظیم بابک-- ایمیل : info@pendar.eu
 
الرئيسيةالرئيسية  جستجوجستجو  أحدث الصورأحدث الصور  ثبت نامثبت نام  ورودورود  

 

 نکاتی در مورد حزب توده ایران

اذهب الى الأسفل 
نويسندهپيام
نویسنده
Admin
avatar


تعداد پستها : 160
تاريخ التسجيل : 2009-02-20

نکاتی در مورد حزب توده ایران  Empty
20111005
پستنکاتی در مورد حزب توده ایران

خسرو صدری
• اقامت چند ساله ام در اتحاد شوروی، همزمان با ایام فروپاشی آن، نهایتا به من کمک کرد تا بتوانم به یک ارزیابی شخصی ولی قطعی در مورد فعالیتم در ح.ت.ا دست یابم. زیرا بدون شناخت شوروی، حزب را هم نمی توان شناخت. این تجارب سیاسی، شاید حاوی نکاتی باشد که دوستان مبارز جوان را در بازیابی واقعیت های پنهان در زیرغبار مصنوعی تولیدشده توسط رسانه ها و افرد مغرض، کمک کند ...



اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
سه‌شنبه ۱۲ مهر ۱٣۹۰ - ۴ اکتبر ۲۰۱۱



دهم مهرماه مصادف است با ۷۰ مین سالگرد بنیانگذاری حزب توده ایران. در تمام طول این سال ها، داوری در مورد ماهیت، اهداف و عملکرد حزب، بی وقفه، از جانب محافل مختلف سیاسی کشور صورت گرفته است.
چند سالی فعالیت در انتشارات حزب توده ایران، پس از انقلاب، این موقعیت را برای من فراهم آورد تا از نزدیک با رهبران، کادرهای انقلابی و روشنفکران حزب آشنا شوم. حذف فیزیکی این افراد در زندان های جمهوری اسلامی، تاثیر نامطلوب برعرصه های مختلف مبارزه در راه برقراری نظام مبتنی بر عدالت اجتماعی در کشورمان از خود باقی گذاشت.
اقامت چند ساله ام در اتحاد شوروی، همزمان با ایام فروپاشی آن، نهایتا به من کمک کرد تا بتوانم به یک ارزیابی شخصی ولی قطعی در مورد فعالیتم در ح.ت.ا دست یابم. زیرا بدون شناخت شوروی، حزب را هم نمی توان شناخت. این تجارب سیاسی، شاید حاوی نکاتی باشد که دوستان مبارز جوان را در بازیابی واقعیت های پنهان در زیرغبار مصنوعی تولیدشده توسط رسانه ها و افرد مغرض، کمک کند.
اکثر رهبران ح.ت.ا، هم متخصص و هم انقلابی و عدالت خواه بودند. آنچه آنان را از دیگران متمایز می کرد، آن بود که با وجود توانایی در فراهم آوردن زندگی مرفه و بی دغدغه خاطر برای خود و خانواده شان، پا در راهی دشوار و پرخطر نهاده بودند که تنها با عشق و "جنون" پیمودنی بود. احسان طبری این سلوک را چنین توجیه می کند: "سزا گفتند و این گفتار را ار زندگی باشد/ جنون قهرمانان عین عقل زندگی باشد". تمام تاریخ حزب نیز سرشار است از فداکاری و جانفشانی قهرمانان مشتاق رهایی انسان ها از بندگی و بردگی صاحبان زر و زور. ح.ت.ایران نخستین مدافع واقعی حقوق محرومان کشور ماست. این طبیعی است که چنین خصوصیتی کینه اشراف زادگان بی غم و درباریان را موجب می شد. هر چند در میان آنان هم کسانی چون مریم فیروز یافت شدند که عطای شاهزادگی در مقابل عدالت خواهی، به لقایش بخشیدند و به صف حزب پیوستند که تحمل زجر و شکنجه تنها ده سال آخر عمرش کافیست تا میزان خلوص انتخابش سنجیده شود.
بدون شناخت درست جهان، چیزی که سفسطه گران نمی پسندند، جا برای تحریف ماهیت اتحاد شوروی و ح.ت.ا باز می ماند. انقلاب اکتبر شوروی، برای اولین بار در تاریخ، حکومتی را مستقر می سازد که در آن هیچ فرد یا گروهی ازامتیازات ویژه مادی بهره مند نیست. این حداقل تفاوت این نظام با سرمایه داری است. چنین تفاوتی اگر نبود آیا فقط یک "بیل گیتس" و نماینده اش در آن دستگاه ابرقدرتی کافی نبود که برای دفاع از منافع اقتصادیشان به هنگام فروپاشی، حاضر شوند به استقبال جنگ جهانی یا حداقل مقابله داخلی روند؟ در شوروی ولی "رهبری"، آنچنان امتیازی نبود که هیچ کدام از اعضای کمیته مرکزی ح.ک.ا.ش را، هنگام فرارسیدن زمان خداحافظی، به فکر شیطنت بیندازد. شیطنتی از آن نوع که تنها درعراق، حتی بدون آنکه پای فروپاشی آمریکا در میان باشد، یک میلیون انسان بی گناه را به خاک و خون می کشد و میلیون ها نفر را آواره می سازد.
سیاست "همزیستی مسالمت آمیز" اتحاد شوروی در یک کلام به معنای این درخواست از غرب بود که: ما را به حال خود بگذارید تا نظام مورد نظرمان را که هیچ تهدیدی را هم متوجه شما نمی سازد، مستقر کنیم. جنگ جهانی دوم، ۲۹ میلیون قربانی و کشوری ویران برای دولت نوپای شوروی باقی گذاشت. پس از آن هم آمریکایی ها که در جنگ آسیب چندانی ندیده بودند، هزینه های نجومی "جنگ سرد" را بسیار حساب شده، به مردم شوروی تحمیل کردند تا سرانجام به آرزوی خود که از نفس انداختن اقتصاد آنان بود، رسیدند. تا در روزی چون امروز، که نوبت گریز ستاره ها از پرچم آمریکاست، خیالشان راحت باشد که "آلترناتیو"ی تحت عنوان "سوسیالیسم" و"عدالت اجتماعی" وجود نخواهد داشت. اتحاد شوروی با امکانات مادی بسیار ضعیف تراز ابرقدرت های غربی توانست در مدتی کوتاه به دستاوردهای بزرگ علمی و رفاهی نائل شود. بهداشت و تحصیل رایگان و تضمین کار و مسکن برای شهروندان ازآن جمله اند. رقابت غرب با سوسیالیسم همچنین به نفع طبقات محروم کشورهای سرمایه داری تمام می شد. سرمایه داران که از ترس نفوذ اندیشه های عدالت جویانه در میان مردم خود، پیش از فروپاشی شوروی مجبور به دادن امتیازات رفاهی به آن ها بودند، اینک در جهان یکه تازی سرمایه، همه آنها را به تدریج پس می گیرند.
اتحاد شوروی، باکمک احزاب کمونیستی و جنبش های آزادیبخش، سعی در تثبیت دستاوردهای سوسیالیسم و جلوگیری از شکست خود و متحدینش در جنگ نابرابر سرد داشت. متحدینی که برخلاف بشارت غرب به رشد سریع و استقرار دمکراسی، اینک به بازیچه های سیاسی آمریکا تبدیل شده اند. وقتی به عنوان مثال جرج بوش به آنها دستور می دهد که باید سامانه دفاعی را در خاک کشورشان نصب کنند، می گویند: چشم. نصب می کنیم و وقتی اوباما می آید و صلاح کشورش را در آن می داند که سامانه نصب نشود، بازهم می گویند: چشم. هرچه شما تصمیم بگیرید. در کشورهایی که زمانی والاترین ارزش های انسانی، به صورت کتاب، فیلم، تئاتر، موسیقی و... ترویج می شد، امروز فحشا و مواد مخدر هر روز درصد بیشتری قربانی می گیرد.
اگرفقط به آزادی عمل آمریکا در اعمال جنایت پس از فروپاشی شوروی هم نظر افکنیم، به این نتیجه می رسیم که شوروی، حتی فارق از عملکرد داخلیش، در ایجاد توازن نظامی و سیاسی جهان نقش مثبت و حیاتی ایفا کرده است.
با وجود چنین تصویری از گذشته و حال جهان، در حالی که می توان اشتباهات زیادی در این ۷۰ سال به حساب ح.ت.ا به ثبت رساند ولی نمی توان به "عدالت اجتماعی" معتقد بود و خط اصلی سیاست هایش را نفی کرد. بارزترین مشخصه این خط ،بکارگیری تجارب جبهه جهانی نیروهای مترقی واز جمله اتحاد شوروی و نیز کمک به آنهاست. این کمک ها با وجود آن که در مواردی، بدون رعایت عرف و نرم های ضرور در ارتباط یک حزب و یک کشور صورت گرفته،از این منظر که باا نگیزه مادی و منفعت شخصی و حتی گروهی از جانب طرفین انجام نشده است، هیچکدام ، آنگونه که برخی دوست دارند بنامند، "خیانت" محسوب نمی شود. اتفاقا بیشتر کسانی که از چنین القابی استفاده می کنند، خود یا ازعوامل مستقیم خیانت های آشکار به کشور، چون شرکت در اجرای "کودتای ننگین ۲٨ مرداد" و یا از حامیان چنین اقداماتی هستند.
جهان غرب امروز با پشتوانه اسلحه و زور و نه سرمایه و اقتصاد به حیاتش ادامه می دهد. چین و دیگر رقبای غرب هم اگر به چنین راهی می رفتند، امروز هرج و مرج مطلق بر دنیا حکمفرما بود. در چنین شرایطی آیا ضریب هوشی فوق العاده ای لازم است تا انسان بتواند درک کند که اگر آن آلترناتیوی که ح.ت.ا به دنبالش بود، فرو نریخته بود، کل بشریت و نه فقط طبقه کارگر، امروزبا امیدی بیشتر به آینده می نگریست؟

- شما ممکن است متناسب با خاستگاه طبقاتی خود، اینگونه ارزیابی در مورد شوروی و ح.ت.ا را نپسندید وبا آن مخالف باشید. چنین واکنشی منطقی است، هرچند تصور نمی کنم که در رد آن حرف جدیدی، جز اتهامات و انگ زنی های رایج محافل سرمایه داری داشته باشید.
- شما ممکن است با موضعگیری "چپ" مخالف چنین برداشتی باشید. جوابم این است که: اگر فکر می کنید که در این جهان، بدون ارتباط تنگاتنگ با دیگر نیروهای طرفدار "عدالت اجتماعی"، می توانید به وزنه ای قابل اعتنا بدل شوید، آنگونه که در معادلات چیزی بیش از چرخ پنجم محسوب شوید، به نظرمن "آب درهاون می کوبید" شاید هم بازیچه دست رهبرانی قرارگرفته اید که می خواهند سر بزنگاه شما را به "ناکجاآباد" برند. ولی اگربه ضرورت هماهنگی با دیگر نیروهای مترقی جهان معتقدید، می توانید درک کنید که رهبران ح.ت.ا هم در گذشته تا چه حد در تشکیل چنین اتحاد و پیوندهایی کوشیدند واگر زنده بودند حتما انتقادهای شما را هم به گوش جان می شنیدند و دست اتحاد به سویتان دراز می کردند. (رهبران کنونی هم احتمالا همینطور).
- شما شاید خود ازطبقات زحمتکش ولی اصولا با"عدالت اجتماعی" و در نتیجه با چنین تحلیل هایی، مخالف هستید. راستش فکر می کنم که قسمت اعظم انرژی رسانه ای زورگویان عالم صرف آن می شود که من و شما را به شرکت در جبهه جنگ بر علیه منافع خودمان ترغیب کنند. آن ها به "گوشت دم توپ" احتیاج دارند و کسانی که چیزی بیش از زنجیر دارند که از دست دهند، جلوی توپ ظاهر نمی شوند.

خسرو صدری
khosro-sadri.blogspot.com
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://parcham.forumfa.net
مُشاطرة هذه المقالة على: reddit

نکاتی در مورد حزب توده ایران :: تعاليق

اعلامیه کمیته مرکزی حزب توده ایران به مناسبت هفتادمین سالگرد بنیادگذاری حزب توده ایران!


هفتاد سال پیکار خستگی ناپذیر در راه بهروزی توده های کار و زحمت، و برای تحقق آزادی ، استقلال و عدالت اجتماعی!


هم ميهنان گرامي!
با فرا رسيدن دهم مهرماه ۱۳۹۰، هفتاد سال از تأسيس حزب تودة ايران، حزب رزمندگان رهایی طبقه کارگر و زحمتکشان، حزب پیشگامان رهایی زنان از بند های ستم جنسی و طبقاتی، حزب نویسندگان، شاعران، و هنرمندان مردمی و پیشرو، حزب جوانان و دانشجویان رزمجو، و حزب همه مبارزان راه آزادی، استقلال، و عدالت ميهن ما، مي گذرد.
تاریخ حزب توده ایران، بخش جدایی ناپذیری از تاریخ مبارزات قهرمانانه مردم میهن ما بر ضد استعمار، استبداد و امپریالیسم است، و در کند و کاو همین تاریخ است که، به گواهی دوست و دشمن، می توان نقش برجسته مبارزان توده ای را در پیشبرد اندیشه های مترقی، نبرد بی امان برای دگرگون کردن جامعه واپس مانده و روابط اجتماعی-اقتصادی حاکم بر آن ، و سازمان دهی مبارزه توده ها، دید.
درباره تاریخ حزب توده ایران، در هفت دهه گذشته هزاران جزوه، مقاله و کتاب منتشر شده است، که بخشی از این انبوهه به کارزارِ تبلیغاتیِ ساواک رژیم استبدادی شاه، و در پی آن، ساوامای رژیم ولایت فقیه، و یا غرض ورزی های دشمنانه آلوده است. هدف از این کارزار گسترده تبلیغاتی، جا انداختن این نظر بوده است که، حزب توده ایران یک حزب ”وابسته به خارجی“ و ”خائن به منافع“ ملی میهن ما بوده است. چنین نظراتی که از سوی کسانی که با کودتای نظامی دستگاه های جاسوسی دولت های امپریالیستی آمریکا و انگلیس و با سرنگونی حکومت ملی دکتر مصدق روی کار آمده بودند ترویج شده است، ابعاد بی پایگی و رسوایی چنین ادعاهایی را اثبات می کند.
هفتاد سال پيش، پس از سقوط حكومت رضا شاه، در پي رهايي ياران دكتر تقي اراني از زندان ستم شاهي، در پی باز شدن فضاي سياسي، حزب تودة ايران به همت شماری از برجسته ترين مبارزان راه آزادی و مناديان رهايي ميهن از بندهاي بهره کشی، استبداد، و واپس ماندگي، به ریاست سلیمان محسن اسکندری، یکی از رجال بنام آزادی خواه صدر مشروطیت، بنياد گذارده شد.
حزب تودة ايران در حالي پا به عرصه مبارزه گذاشت كه کشور ما تغييرات و تحولات اساسي يي را تجربه می کرد، و با استقرار تدریجی سرمايه داري وابسته و رشد همزمان طبقه كارگر، جامعه ما نيازمند حزبی رزمنده و پيشرو بود كه پشتیبان و سازمان دهِ طبقه كارگر و زحمتكشان و پاسخ گویِ نیاز مبرم تحولات متناسب با وضعیت اجتماعی و سیاسی میهن باشد. بر اين اساس، حزب تودة ايران، در ادامه سنت های انقلابی مبارزات حزب كمونيست ايران، و رهبران برجسته نهضت رهايي بخش ملی و شخصيت هايي همچون حيدر خان عمواوغلي و دكتر تقي اراني، گام در راه دگرگون ساختن بنيادين جامعه ما گذاشت. تحزب در شكل نوين آن، پيدايش سازمان هاي صنفي، از جمله سنديكاهاي كارگري، اتحاديه هاي مستقل جوانان، دانشجويان، و سازمان هاي پيشروي زنان، پراكندن بذر آگاهي اجتماعي- سياسي و فرهنگي و طرح نظرات انقلابي و پيشرويي همچون ضرورت تصويب قانون كار، اصلاحات ارضی، و خواست الغاي قرار دادهاي استعماری یی كه كشورهاي امپرياليستي بر ميهن ما تحميل كرده بودند، و فرا گیر شدن چنین خواست هایی در جامعه مان، از جمله تأثيرات مستقیم حزب تودة ايران در همان سال های نخست بنیادگذاری اش است.
امپریالیسم و نیروهای ارتجاعی کشور در سيماي حزب ما خطری بزرگ براي منافع خود ديده و مي بينند، و در طول هفتاد سال گذشته از هيچ تلاش و توطئه يي برای نابودي حزب توده ها فرو گذار نكرده اند.
راز ريشه هاي عميق و سترگ اجتماعي حزب تودة ايران، در دقت کم نظیر تحلیل ها و برنامه هایش و انطباق بی خدشه آن بر خواست های زحمتکشان و منافع و مصالح میهن بوده است. از تشكيل ”شوراي مركزي اتحاديه هاي كارگران ايران“، در اسفندماه ۱۳۲۰ ، و بنياد گذاري نخستين اتحاديه هاي دهقاني در اطراف تهران و برخي استان هاي كشور، در خرداد ماه ۱۳۲۲، حزب تودة ايران نيروي رهبری كننده بی بدیل مبارزات كارگری – دهقاني كشور شناخته شد و مورد قبول توده های کار و زحمت قرار گرفت. برگزاری روز جهانی کارگر در ایران، در ۱۱ اردیبشهت ماه ۱۳۲۵، که با شرکت ۷۰۰/۰۰۰ کارگر در سراسر ایران برگزار شد، و همچنین ده ها اعتصاب و راه پیمایی کارگری در آن سال ها، نقش برجسته یی به مبارزات طبقه کارگر در میهن ما داد و فضای سیاسی ایران را به کلی دگرگون کرد.
تلاش حزب در سازمان دهيِ مبارزه بر ضد فاشيسم، و همچنين تلاش در راه دست یافتن به صلح، از عرصه های تاریخی مبارزات توده ای ها و سازمان های گونه گون شان در میهن بوده است. آواي نشریه ”مردم ضد فاشيسم“ ، ارگان تبليغاتي حزب بر ضد فاشيسم، در نخستين سال هاي پس از تأسيس حزب، در سراسر ايران پيچيد و تأثيرات مهمي را در راه مقابله با انديشه هاي فاشيستي در جامعه برجاي گذاشت.
نخستین برنامه حزب توده ایران که در مرداد ماه ۱۳۲۳ ، به تصویب نخستین کنگره حزب رسید، سند درخشانی از ماهیت انقلابی حزب و آرمان های والای آن در راه رهایی کارگران، زحمتکشان، زنان، جوانان، و دانشجویان کشور است. این نخستین سند مبارزاتی یک حزب سیاسی در آن دوره از تاریخ میهن ما بود که پیام آور رهایی میهن از بندهای وابستگی به بیگانه، استعمار، استبداد، و بنا کردن ایرانی آزاد و آباد بود. در نخستین «برنامه حزب» ما مسائل عمده یی از جمله:
”مبارزه در راه استقرار رژیم دموکراسی و تأمین کلیه حقوق فردی، و اجتماعی از قبیل: آزادی زبان، قلم، عقیده و اجتماعات...
مبارزه بر علیه رژیم دیکتاتوری و استبداد...
سعی در گذراندن قانون کار از مجلس شورای اسلامی بر اصول زیر: تقلیل مدت کار روزانه در تمام کشور به هشت ساعت و پرداخت دستمزد متناسب برای کارهای اضافی ... ایجاد بیمه اجتماعی کارگران و کارمندان و مستخدمین ...
واگذاری بلاعوض خالصجات و املاک قابل کشت دولتی به دهقانان بی ملک ... اصلاحات اساسی در مورد تقسیم غیر عادلانه محصول بین ارباب و رعیت ... تجدید نظر در قانون استخدامی کشور به نحوی که مخصوصا شرایط معاش و زندگی کارمندان جز تأمین گردد...
کوشش در توسعه حقوق اجتماعی و برقراری حقوق زنان (حق انتخاب شدن و انتخاب کردن) در مجلس مقننه و انجمن های ایالتی و بلدی. بهبودی اوضاع مادی و تأمین استقلال اقتصادی زنان ...
تساوی کامل حقوق اجتماعی بین کلیه افراد ملت قطع نظر از مذهب و نژاد ...“ مطرح شده بود، و در راه آن ها مبارزه می شد و تا کنون نیز شده است.
طرح چنین خواست های انقلابی و پیشرویی نه تنها فضای سیاسی- اجتماعی آن روز ایران را دگرگون کرد، بلکه اثرات این اندیشه های مترقی و آزادی خواهانه تا به امروز در جامعه ما پابرجاست. هیچ نیروی آزادی خواهی را در میهن ما نمی توان یافت که برنامه سیاسی اش تحت تأثیر از این اندیشه های مترقی و انساندوستانه، از این آغازِ حماسه گون حزب کارگران و زحمتکشان میهن ما، حزب توده ایران، تأثیر نپذیرفته باشد.
با تأسيس حزب تودة ايران و انتشار انبوهي از روزنامه ها، مجله ها، کتاب ها، و نشريه های سياسي، اجتماعي، اقتصادی، و فرهنگي، نسل جوان كشور با انديشه هاي پيشرو، انقلابي، و تاريخ ساز ماركسيسم – لنينيسم آشنا شد، و در نتیجه آن توانست نقش مهم و سازنده ای در تغيير جامعه ما بازی كند. شماری از برجسته ترين متفكران، ادیب ها، شاعران، نويسندگان، و مترجمان كشور در دامان حزب توده ایران پرورش یافتند و زمينه سازِ رشد ادبیات، هنر، و فرهنگِ پيشرو در جامعه ما شدند.
يكي ديگر از عرصه هاي درخشان فعاليت حزب ما، تلاش هاي پيگير آن در عرصه به وجود آوردن همكاری بین نيروهاي مترقي و آزادی خواه كشور بوده و هست. از همان فرداي تأسيس حزب، توده ای ها همواره در راه برقراری اتحادِ عمل بین همه آزادی خواهان و ميهن دوستان كشور به منظور رهايي ايران از چنگال استبداد، وابستگی به بیگانه، و استعمار تلاش کرده اند و نمونه هاي درخشاني از اين فعالیت ها در تاريخ معاصر ميهن ما ثبت شده است. ايجاد ” جبهه آزادی“، دربردارنده نيروهاي مترقي و همچنين روزنامه ها و مديران نشريه های كشور، در تابستان سال ۱۳۲۳ ، برپایی جبهه ”مطبوعات ضد ديكتاتوري“، در ارديبهشت ماه ۱۳۲۷ ، ايجاد ” جمعيت ملي مبارزه با استعمار“، در دی ماه ۱۳۲۹ ، و ده ها تلاش ديگر از این دست در طول هفتاد سال گذشته، از جمله اين نمونه هاست. واقعيت اين است كه، جا افتادن اين انديشه مهم كه رهايي ايران از بندهاي ارتجاع و استبداد نيازمندِ تلاش متحد و همکاری همه آزادی خواهان كشور است، نتیجه تلاش های مستقيم حزب تودة ايران در جامعه ما بوده است.
مبارزه در راه دست یافتن به حقوق پايمال شده خلق هاي مورد ستم ايران، از جمله ديگر عرصه هاي فعاليت حزب ما در طول هفتاد سال گذشته بوده است. بنیادگذاری و تأسيس حزب تودة ايران با آغازِ پیکار در راه رهايي خلق هاي ايران از بند ستم ملي و طبقاتي ارتباطي گسست ناپذير دارد. حزب تودة ايران نخستين سازمان سياسي كشور بود كه خواستِ واگذاری خودمختاری در چارچوب ايراني واحد و دموكراتيك را در دستور كار مبارزات سياسي كشور قرار داد، و توده ای ها در صحنه هاي پيكار خونين خلق هاي آذربايجان، كردستان، و همچنين ديگر خلق هاي محروم كشور، از جمله خلق عرب، بلوچ، و تركمن، در راه دستیابی به حقوق شان، از هيچ گونه فداكاری كوتاهي نكرده اند.
از آغاز بنیادگذاری حزب توده ایران در دهم مهرماه ۱۳۲۰ تا کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ، که از سوی دولت های امپریالیستی آمریکا و بریتانیا و به منظور سرکوب جنبش مردمی ایران و نهضت ملی شدن نفت ایران سازمان دهی شده بود، تنها در طی ۱۲ سال فعالیت سیاسی، توده ای ها سرچشمه آن چنان تحولات انقلابی یی در ایران بودند که سرتاسر منطقه خاور نزدیک و میانه نیز از بازتاب های شگرف آن تأثیر پذیرفتند. امپریالیسم آمریکا و بریتانیا، حزب توده ایران را بزرگ ترین خطر در مقابل منافع برتری طلبانه خود در منطقه می دیدند. امروز پس از گذشت نزدیک به شش دهه، و در پی گشوده شدن آرشیو ها و انتشار اسناد محرمانه سازمان گران این کودتا، روشن شده است که یکی از هدف های عمده کودتای ۲۸ مرداد، سرکوب خونین حزب توده ایران بود. دستگیری هزاران توده ای، شکنجه و سپس اعدام بسیاری از آنان از جمله رفقای قهرمان سازمان نظامی حزب، به دستور رژیم شاه، نه تنها نتوانست ”ریشه حزب“ را آن طور که دستگاه های امنیتی حکومت سلطنتی تصور و تبلیغ می کرد در ایران بخشکاند، بلکه الهام بخش نسل های نوینی از رزمندگان توده ای و دیگر نیروهای مترقی و چپ میهن گردیدند.
با وجود سرکوب ۲۵ ساله دستگاه های امنیتی رژیم سلطنتی، توده ای ها نقش حیاتی یی را در سازمان دهی مبارزه ضد استبدادی میهن ما ایفا کردند. روزنامه زیر زمینی ”نوید“ که به سردبیری رفیق قهرمان رحمان هاتفی (حیدر مهرگان) منتشر می شد، توانست با بردن نظرات حزب توده ایران به میان توده ها، و از جمله برای طرحِ نخستین بارِ نظریه ضرورت سازمان دهی اعتصاب عمومی، تأثیر مهمی در سمت گیری مبارزات ضد استبدادی میهن ما برجای گذارد، و سرانجام، این نقش برجسته کارگران توده ای در سازمان دهی اعتصاب کارگران نفت بود که کمر رژیم سلطنتی را در هم شکست.
پیروزی انقلاب بهمن ۱۳۵۷ ، نظام سیاسی پوسیده و ضد مردمی سلطنتی را واژگون کرد و با استقرار آزادی، این امکان را پدید آورد که میهن ما بدون دخالت خارجی و حضور ده ها هزار مستشار آمریکایی، به سمت انتخاب نظام سیاسی- اقتصادی خود حرکت کند. حزب توده ایران پس از ۲۵ سال سرکوب خشن و خونین، فعالیت علنی خود را از سر گرفت و در مدتی بسیار کوتاه توانست به نیروی بزرگ اجتماعی یی با نفوذ چشمگیر معنوی تبدیل گردد. تأثیر اندیشه های حزب ما بر اصول مترقی یی از قانون اساسی ـ که دفاع از منافع قشرهای گوناگون اجتماعی و پاسداری از آزادی را در دستور کار خود قرار می دهد ـ در کنار تلاش حزب در سازمان دهی کارگران، کشاورزان، زنان، جوانان، و دانشجویان کشور، خیلی زود هراس ارتجاع داخلی و کشورهای امپریالیستی را که نگران سمت گیری انقلاب بهمن ۵۷ بودند، برانگیخت.
تنها كافي است اشاره كنيم كه در دوران طوفاني سال هاي نخست پس از انقلاب، به همت مبارزه توده ای ها و ديگر نيروهاي مترقي كشور، مسأله «اصلاحات ارضي» و «تصويب قانون كار» كه تا حدودی از حقوق كارگران حمايت كند، با وجود همه مخالفت هاي نيروهاي ارتجاعي و واپس گرا در جامعه به پيش برده شد و تا به امروز هنوز ارتجاع نتوانسته است اين دست آورد هاي هرچند محدود را باز پس گيرد.
رویاروییِ هوشیارانه حزب توده ایران با توطئه های پی در پی امپریالیسم برای شکست انقلاب ایران و ازجمله هشدارهای حزب ما پیرامون امکان حمله نظامی به ایران، و سپس مبارزه براي صلح و بر ضد ادامه جنگ ايران و عراق، از ديگر عرصه هاي مهم و درخشان مبارزه حزب ما است. در سال هاي نخست دهه ۱۳۶۰ ، در پي پيروزي خرمشهر و بيرون راندن ارتش متجاوز رژيم صدام حسين، كه به دست پر توان فرماندهان توده اي ارتش سازمان دهي و بدان دست يافته شد، حزب ما با وجود جو شديد تبليغاتي رسانه هاي حاكم و طرح شعار ”جنگ، جنگ تا پيروزی“ از سوي خميني و ديگر سران رژيم، اين شعار را شعاری نادرست اعلام كرد و نظریه ضرورت پايان جنگ از طريق مذاكره را در جامعه مطرح ساخت. پاسخ مرتجعان حاكم به اين ديد درست و راه گشا، يورش وحشيانه به حزب تودة ايران و كشتار گروهي از برجسته ترين فرماندهان انقلابي ارتش ایران بود.
سرکوب خشن و خونین حقوق و آزادی های دموکراتیک، به بند کشیدن هزاران مبارز آزادی و یورش همه جانبه به حزب توده ایران، در بهمن ماه ۱۳۶۱ ، که به گفته ری شهری جنایتکار، با دستگیری بیش از ده هزار تن از کادرها، فعالان، اعضاء، و هواداران حزب توده ایران همراه بود، باردیگر امکان فعالیت آزاد و علنی را، بر خلاف قوانین داخلی و بین المللی، از حزب کارگران و زحمتکشان میهن ما از بین برد و حاکمیت فاجعه بار رژیم ضد مردمی و استبدادی ”ولایت فقیه“ را بر ایران مستقر و مستحکم کرد.
هم ميهنان گرامي
حزب ما در حالي به استقبال هفتادمین سالگرد تأسيس اش مي رود كه ميهن ما با اوضاعي بیش از پیش بحراني و نگران كننده روبه روست. بیش از دوسال از کودتای انتخاباتی ولی فقیه و روي كار آمدن مجدد محمود احمدي نژاد در مقام رئيس جمهوری برگمارده نظاميان، نيروهاي سركوب گر و تاريك انديشان ” ذوب شده در ولايت مطلقه فقيه“ می گذرد. بیش از دوسال است که نیروهای امنیتی و سرکوب گر و سپاهیان جهل، به جنبش مردمی جان به لب رسیده از بی عدالتی و ظلم و محرومیت های شدید اقتصادی و ناهنجاری های فزاینده اجتماعی می تازند تا صدای حق طلبانه اکثریت جامعه را برای استقرار حکومتی بر پایه آرای مردم و پایبند به حقوق آنان خاموش سازند. با وجود یورش های مسلحانه و خونین به تظاهرات پرشکوه مردمی در اعتراض به کودتای انتخاباتی ولی فقیه، با وجود دستگیری هزاران مبارز و فعال اجتماعی و با وجود دستگیری شماری از رهبران سابق جمهوری اسلامی که همگی از ”یاران نزدیک امام“ بودند، رژیم ولایت فقیه نتوانسته است جنبش مردمی و اصلاح طلبانه میهن ما را سرکوب کند.
ادامه مبارزه برای اصلاحات، و طرد رژیم ولایت فقیه در حکم سد اساسی هرگونه تحول اساسی، بینادین و دموکراتیک ـ شعاری که برای نخستین بار از سوی حزب ما، در نوروز ۱۳۶۹ در جامعه مطرح شد ـ به خواست وسیع جامعه ما و نیروهای سیاسی آزادی خواه تبدیل شده است و سرنوشت و حیات رژیم استبدادی حاکم را به چالش کشیده است.
تنفر و انزجار عمیق اکثریت مردم ما از رژیم ولایت فقیه و رهبر آن، علی خامنه ای، ادامه حیات حکومت کنونی را تنها با تکیه به زور و دخالت روز افزون فرماندهان نیروی ضد مردمی سپاه پاسداران که همه شریان های اساسی اقتصادی کشور را در دست خود قبضه کرده است، ممکن می سازد. مخالفت بخش های مهم و وسیعی از روحانیون و ”مراجع تقلید“ در ”حوزه های علمیه“ و اکثریت کسانی که در گذشته نزدیکی رهبران سیاسی جمهوری اسلامی محسوب می شدند با حاکمیت انحصاری خامنه ای، خانواده و نزدیکان او، و رهبران سپاه و نیروهای انتظامی، نشان گرِ حرکت سریع و خطرناک ایران به سمت یک دیکتاتوری نظامی با سیمای مذهبی است.
رژیم، برنامه سازمان يافته و وسيعي را براي سركوب كامل جنبش مردمي و دست آورد هاي هشت سال تلاش برای اصلاح حکومت مداری در ایران به مرحله اجرا گذاشته شده است. تهاجم پيگير و در عين حال فزاينده به جنبش مستقل كارگري كشور، در كنار تهاجم وسيع به تشكل هاي دانشجويي، و سركوب خشن فعاليت هاي سياسي- اجتماعي زنان كشور و همچنين بستن روزنامه هاي منتقد و زير فشار قرار دادن نويسندگان و روزنامه نگاران دگرانديش، به بند و حصر کشیدن شماری از شخصیت های اجتماعی - سیاسی کشور، از جمله موسوی و کروبی، نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم و از رهبران جنبش اعتراضی برضد کودتای انتخاباتی ولی فقیه، همه بخشي از برنامه یی واحد براي تثبيت موقعيت ارتجاع و بازگرداندن حرکت چرخ تحولات كشور به سال هاي دهه ۱۳۶۰ است.
حزب ما در جريان برگزاري انتخابات سال ۱۳۸۴ ، با برشمردن خطراتي كه جنبش را تهديد مي كرد، همه نيروهاي مترقي و آزادی خواه كشور را به اتحاد عمل و تلاش واحد براي شكست برنامه هاي ارتجاع فراخواند. اين تلاش ها متأسفانه در فضاي ناسالم سياسي و شعارهاي تند و غير واقع بينانه شماری از نيروهاي سياسي – اجتماعي كشور و عدم حمایت از نامزدی «معین» در انتخابات، و همچنين مماشات و بي عملي نيروهاي اصلاح طلب كه سكان اداره دولت وقت را در دست داشتند، عملی نشد، و نيروهاي ارتجاع توانستند گامي بلند در راه تحميل برنامه هاي خود بر جامعه بردارند و شرايط دشواري را براي ادامه روند اصلاحات ايجاد كنند، روندی که با سازمان دهیِ کودتای انتخاباتی خرداد ماه ۱۳۸۸ ، و پایمال کردن رای میلیون ها شهروند میهن ما، مفهوم تازه ای به واژه ”انتخابات“ در رژیم ولایت فقیه داد. آنچه در دوران دولت احمدی نژاد و حاکمیت انحصاری ارتجاع بر سه قوه کشور رخ داده است، فاجعه یی عظیم است که آینده کشور و نسل های بعدی را با خطرات جدی رو به رو کرده است. اعمالِ مجموعه سیاست های مخرب و ضد ملی اقتصادی- اجتماعی در راستای تأمین منافع کلان سرمایه داری اداری(بوروکراتیک) و تجاری، شدت یافتن دهشت بارِ فقر و محرومیت که باید گفت در تاریخ معاصر میهن ما کم سابقه بوده است، ادامه سياست ها در راستاي هرچه بيشتر خصوصي كردنِ صنايع و مراكز توليدي كشور و ”تعديل انساني “ نيروي كار، يورش براي تغيير قانون كار و پايمال كردن بيش از پيش حقوق كارگران و زحمتكشان، بر خلاف همه ادعاها و قول هاي انتخاباتي در زمينه تقسيم پول نفت ميان زحمتكشان، و همچنين زمزمه احياي سياست هاي گزينشي مطرود دهه ۶۰ در دانشگاه ها و ادارات كشور، سيماي واقعي دولتي ضد مردمي و آزادي ستيز است كه هدفش سركوب خشن و خاموش ساختن هرگونه صداي مخالفي در كشور است .

هم میهنان گرامی!
بی عدالتی بی سابقه، فقر و محرومیت در کنار فشارهای کمر شکن اقتصادی و خفقان شدید، در مجموع، اوضاع غیر قابل تحملی را برای بخش های وسیعی از جامعه و حتی بخش هایی از نیروهای درون و پیرامون حاکمیت فراهم آورده است. اوج گیری اختلاف ها و درگیری ها با دولت احمدی نژاد، مانور برای ”انتخابات“ مجلس و سپس ”انتخابات“ ریاست جمهوری که پایان کار دولت منفور احمدی نژاد است، امکان های نویی را برای سازمان دهی مجدد و تشدید مبارزه بر ضد رژیم ولایت فقیه فراهم آورده است که باید با هوشیاری از آن ها بهره گرفت. در چنين شرايطي، ميهن ما بيش از پيش نيازمند حركتی متحد، وسیع، و سازمان یافته بر ضد رژيم ديكتاتوري حاكم است. جنبش های آزادی خواهانه یی که کشور های خاورمیانه را در ماه های اخیر فرا گرفته اند و به سقوط شماری از حکومت های استبدادی و ضد ملی منطقه از جمله حکومت حسنی مبارک در مصر و در تونس منجر شده اند، نشان داد که با حرکت سازمان یافته همه نیروهای اجتماعی، و خصوصا حضور نیرومند طبقه کارگر و زحمتکشان در این روند، می توان ارتجاع حاکم را به عقب نشینی و تن دادن به خواست های جنبش مردمی وادار کرد. این نیازی است که جنبش مردمی ما از نبودِ آن رنج برده است و به پاسخ گویی به این نیاز باید با تمام توان برخاست.

رفقا، اعضاء، هواداران، و دوستان حزب!
پیکار هفتاد ساله حزب توده ایران با همه فراز و نشیب های آن با تکیه به تلاش هاي خستگي ناپذير شما امكان پذير بوده و هست. در طول هفتاد سال گذشته و از جمله در سال هاي اخير، اعضاء و هواداران حزب ما با توطئه هاي گوناگون ارتجاع برای نابودي حزب شان روبه رو بوده اند، و در اين مصاف دشوار پرچم پر افتخار حزب كارگران و زحمتكشان كشور را همچنان در اهتزاز نگاه داشته اند. شكست ارتجاع در نابودي حزب تودة ايران به مفهوم پايان توطئه ها و ترفند هاي رژيم نيست. رژيم استبدادي حاكم همچنان حزب تودة ايران را دشمن اصلي برنامه هاي ضد ملي و ضد مردمي خود مي داند و همچنان همه تلاش ها و امكانات خود را به منظور ضربه زدن به صفوف حزب ما به كار مي برد. كشتار صدها تن از كادرهاي برجسته، رهبران، شخصيت هاي اجتماعي، سياسي، و فرهنگي حزب ما در جريان فاجعه ملي، كه در جريان آن هزاران زنداني سياسي جان باختند، در كنار توطئه حزب سازی و تلاش به قصد پراکنده کردن اعضا و هواداران و شکافته شدن صفوف حزب، بخشي از تلاش حاكميت به منظور ” كندن ريشه هاي“ حزب از جامعه بوده است كه تا به امروز نیز ادامه دارد. از سازمان دهیِ ”شوهای تلویزیونی“ قربانیان شکنجه برای بی اعتبار کردن تاریخ و مبارزات حزب توده ایران، تا خاطره نویسی های با نظارت شکنجه گران، برپایی دستگاه های عریض و طویل تبلیغاتی برای حمله به برنامه سیاسی- مبارزاتی حزب ما، و ”رهبر“ سازی دستگاه های امنیتی، هیچ کدام از این توطئه ها، با وجود همه دشواری هایی که بر سر راهِ فعالیت حزب ما پدید آورده است، اما نتوانسته اند پیکار حزب توده ایران در راه دست یافتن به آرمان های والای طبقه کارگر ایران را متوقف کند. انتشار منظم و وقفه ناپذیر ”نامه مردم“، ارگان مرکزی حزب توده ایران، برگزاری کنگره های سوم، چهارم، و پنجم حزب، در دشوار ترین شرایط، و نفوذ گسترده و فزاینده اندیشه ها و برنامه های مبارزاتی حزب ما در بین نیروهای اجتماعی و سیاسی کشور، نشان گرِ ادامه حیات پر ثمر حزب توده ها و شکست برنامه های ارتجاع و امپریالیسم است.
حزب ما، در دهه های اخیر، پس از یورش گسترده و خونین رژیم جمهوری اسلامی، همچنین با بحران های جنبش کارگری و کمونیستی جهان و فروپاشيِ كشورهای سوسياليستي در دهه ۸۰ قرن گذشته ميلادی و تهاجم فزاينده تبليغاتيِ امپرياليسم جهاني بر ضد جنبش جهاني كارگری و كمونيستي رو به رو بوده است، و باید گفت که دشوار ترين آزمون تاريخ خود را با سربلندی پشت سر گذاشته است.
در هفتادمین سالگرد تأسيس حزب تودة ايران، شايسته است كه همراه با گرامي داشتِ خاطره تابناك ده ها هزار جانباخته توده ای، با مبارزات سترگ آنان تجديدِ عهد كنيم، و اعلام داریم كه: حزب تودة ايران، حزب كارگران، زحمتكشان و محرومان كشور، حزب زنان مبارز و آزادی خواه، حزب جوانان و دانشجويان مبارز، حزب روشنفكران، نويسندگان و هنرمندان پيشرو و حزب افسران ميهن دوست و آزادی خواه، همچنان در كنار همه آزادی خواهان و نيروهاي ملي و مترقي كشور در راه ريشه كن كردنِ استبداد و استقرار آزادی، استقلال، و عدالت اجتماعي به مبارزه تاريخي خود ادامه مي دهد و همه تلاش ها و امكان های خود را در راه دست یافتن به اين آرمان هاي والا به كار خواهد گرفت.
مبارزه ادامه دارد، و آينده از آنِ خلق و نيروهاي ملي و آزادی خواهي است كه در كنار مردم و براي عملی شدن خواست هاي جنبش مردمي مي رزمند!

درود آتشين به خاطره تابناك جان باختگان توده ای و همه جان باختگان راه آزادی، استقلال، و عدالت در كشور!
فرخنده باد هفتادمین سالگرد تأسيس حزب تودة ايران!
با هم به سوي برپاییِ جبهه واحد ضد ديكتاتوری، برای طردِ رژيم ولايت فقيه، و استقرار آزادی، استقلال، و عدالت اجتماعي!

کمیته مرکزی حزب توده ایران
۴ مهرماه ۱۳۹۰

به نقل از نامه مردم، شماره 878، 4 مهر ماه 1390




بمناسبت هفتادمین سالگرد تاسیس حزب توده ایران
فرهنگ و اصطلاح "انحلال"
باید از دامن ایران پاک شود



مهر ماه امسال 70 سال از تاسیس حزب توده ايران، از هفت دهه مبارزه و تجربه و پیکار، خم شدن و زمین خوردن و برخاستن کهن‌ترین حزب سیاسی ایران گذشت.

حزب توده ایران از یکسو وارث حزب کمونیست ایران و از سوی دیگر ادامه گروه پنجاه و سه تن یاران دکتر تقی ارانی بود. حزبی که توانست در طی هفت سال نخست فعالیت علنی خود شمار بزرگی از سازمان‌های زنان، جوانان، کارگران و دهقانان، هواداران صلح را گرد آورد. در همین دوران شورای متحده مرکزی کارگران ایران که به ابتکار حزب توده ايران پای گرفته بود به بزرگترین تشکل کارگری تاریخ ایران تبدیل شد. فعالیت‌های فرهنگی حزب و ماهنامه مردم به محل شکوفایی خلاقیت و ابتکار نسلی از روشنفکران تبدیل شد که بعدها پایه فرهنگ و زبان و ادبیات و هنر ایران شدند.

حزب در طی همین دوران توانست "جبهه آزادی" را با چند حزب سیاسی و "جبهه مطبوعات ضددیکتاتوری" را با مشارکت شماری نشریات دهه بیست بوجود آورد که خود نخستین پایه‌های همکاری، احترام و فعالیت مشترک احزاب در ایران را گذاشت.

این روند با حادثه 15 بهمن 1327 یعنی تیراندازی به شاه متوقف گشت. حزب توده ايران به این بهانه غیرقانونی اعلام شد. برخی با خوشنودی از این فاجعه استقبال کردند. برخی دیگر دربرابر آن سکوت کردند. با همه اینها واقعیت آنست که حادثه غیرقانونی شدن حزب توده ايران آغازگر چنان ویرانی در تاریخ ایران شد که میهن ما تا به امروز نیز از زیر آوار آن بیرون نیامده است.

با غیرقانونی شدن حزب توده ايران یک ادبیات تازه، مناسبات تازه فکری در جامعه ایران برقرار شد. برای توجیه غیرقانونی شدن حزب اصطلاحاتی اختراع شد که پیش از آن در فرهنگ سیاسی ما وجود نداشت: "منحله"، "بیگانه پرست"، "خائن"، "وابسته" و ... اصطلاحاتی که هر کدام از آنها برای ویرانی فرهنگ سیاسی یک ملت کافی است، به نقل و نبات دستگاه تبلیغاتی رژیم شاه تبدیل شد و حتی به مخالفان آن نیز سرایت کرد. ادامه همین فرهنگ بود که بعدها آیت‌الله خمینی را هم خیلی ساده "هندی" (یعنی وابسته به انگلیس) و "ارتجاع سیاه" لقب داد و بعدها گریبان مجاهدین و چریک‌های فدایی و ملیون و همه سیاسیون ایران را گرفت. پس از انقلاب همین فرهنگ، همین اصطلاحات راه همکاری میان نیروهای انقلاب را سد کرد. تا جایی که کار به سرکوب همه احزاب و گروه‌های سیاسی اعم از ملی و مذهب و چپ کشیده شد. همه شدند "منحله" و "جاسوس" و "خرابکار" و "فتنه گر". و ادامه همین فرهنگ را امروز در مورد موسوی و کروبی، اعلام انحلال جبهه مشارکت و مجاهدین انقلاب و جنبش سبز می بینیم.

کافیست به نمایشگاه‌های حکومتی که در حاشیه نماز جمعه‌ها برپا می‌شود سری زد و عکس‌های موسوی و کروبی را که با پرچم‌های امریکا و انگلیس مونتاژ کرده اند دید تا متوجه شد که فرهنگ سیاسی حکومتی ما تا چه اندازه زیر بار ادبیات شاهنشاهی و عناوینی است که از سال 1327 در فرهنگ کشور ما وارد شد. شریف‌ترین مهین پرستان ایران را به همین عناوین طی چندین دهه از ابتدایی‌ترین حقوق سیاسی و اجتماعی و حتی حق اولیه زیستن محروم کردند.

شصت سال پیش برای غیرقانونی کردند حزب توده ايران نیاز به بهانه‌ای در حد سوقصد به شاه بود. اکنون با یک اصطلاح "کودتای نرم" و "انقلاب مخملی" همان روش‌ها و همان اتهامات و اصطلاحاتی را که در مورد حزب توده ايران بکار گرفتند در مورد هرکس که سر زیر بار قدرت خم نمی‌کند بکار می‌گیرند. با همان شقاوت و ساده لوحی و کوته بینی که 63 سال پیش حزب توده ايران را به خیال خود "منحله" کردند اکنون مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت را "منحله" اعلام می‌کنند و برای اعلام انحلال "مجمع روحانیون مبارز" نیز خیز برداشته اند.

ولی این تنها یک روی سکه بود. نتیجه غیرقانونی کردن حزب توده ايران این شد که حزب مخفی و زیر زمینی شد. بخشی از رهبری آن به بیرون کشور و اتحاد شوروی و کشورهای اروپای شرقی پناهنده شد، زیرا اگر به اروپای غربی رفته بودند توسط سازمان اطلاعاتی آن کشورها و سازمان امنیت و ترور شاه شکار می شدند. همین دو عامل خود نوعی بازتولید ناگزیر استبداد به درون قربانی آن بود. حزبی که در طی هفت سال دو کنگره علنی در داخل کشور و با رای اعضا و در طی یک سال سه پلنوم – باز هم در داخل کشور- برگزار کرده بود دیگر نتوانست کنگره‌ای تشکیل دهد. امکان انتخاب ارگان‌های رهبری در شرایط مخفی از بین رفت. به پیوند حزب با توده مردم لطمه وارد شد. زندگی مخفی رابطه پنهانکاری و تبعیت را ناگزیر می‌کرد و این تبعیت مانع شکوفایی حزب و اعضای آن بود. حزبی که مخفی بود و خطر زندان و اعدام اعضایش را تهدید می‌کرد در شرایطی که ارگان‌های امنیتی می‌کوشیدند به درون آن رخنه کنند، به هر عضو حزب باید مشکوک می‌بود. شک جای اعتماد نشست. همان تفکر سیاه و سفید و جاسوس و خائن دیدن وارد حزب هم شد. نگرانی بحق از نفوذ ارگان‌های امنیتی درون حزب، به سوظن و گاه وسیله‌ای برای بیرون کردن و اتهام زدن به عناصر شریف در دست عده‌ای تبدیل شد. در نتیجه این شرایط و این روش و طرز تفکر، امکان نفوذ واقعی به درون حزب فراهم شد. پدیده عباس علی شهریاری نتیجه این وضع بود. شهریاری بدین دلیل توانست در داخل حزب ما رخنه کند که اعتماد اعضای رهبری حزب به یکدیگر از بین رفته بود.

رهبری حزب که به خارج کشور پناهنده شده بود نیز از سوی دیگر زیر ذره بین ارگان‌های امنیتی این کشورها که - نه بی‌دلیل- نگران امنیت خود و حضور انبوه مهاجران ایرانی در سرزمین خود بودند قرار گرفت. این وضع امکان دخالت‌های نابجا در امور داخلی حزب را بوجود آورد. در این میان انگشت شماری به این عنوان که گویا صاحب اطلاعات و مناسبات ویژه هستند و از "پشت پرده" با خبرند عرصه را بر دیگران تنگ کردند. ضایعه اخراج احمد قاسمی و غلامحسین فروتن یا کناره گیری 9 ساله نورالدین کیانوری از رهبری حزب در دهه 40 نتیجه ایجاد چنین شرایطی بود.

انقلاب 57 به این دوران سیاه در تاریخ ایران برای مدتی پایان داد. امید بوجود آمدن مناسباتی نو، فرهنگی نو، زبانی نو میان نیروهای انقلاب قوت گرفت. ولی آن فرهنگ، آن زبان، آن اصطلاحاتی که از زمان غیرقانونی کردن حزب توده ايران حکومت در جامعه ما رواج داده بود به همین راحتی عقب نشینی نمی‌کرد و نکرد. به ویژه اینکه اقتصاد نفتی موجب رشد قشرهای اجتماعی معینی شده بود که برای رسیدن به نتیجه عجول بودند، بدون آنکه فرهنگ سیاسی لازم برای آن را داشته باشند. این قشرها آلت دست سرمایه‌داری نوخاسته، فاقد اعتماد به نفس و بی‌ریشه‌ای شده بودند که هر گونه تشکل سیاسی و صنفی طبقه کارگر را همچون مرگ خود می‌دید و امروز هم می‌بیند. نتیجه این شد که فرصت ایجاد یک "جبهه متحد ملی"، یک حکومت وحدت ملی از دست رفت. نفاق و دشمنی میان نیروهای انقلاب حاکم شد و دشنام و اتهام جای مبارزه سیاسی را گرفت. ما نمی‌گوییم که در فضایی که پس از انقلاب بوجود آمد هر چه گناه است به گردن دیگران است و هیچ لکه‌ای به دامان ما نیست. ولی می‌گوییم و می‌توانیم نشان دهیم که ما نه خواهان چنین فضایی بود و بوجود آورنده آن. ما تا آخرین لحظه خواهان تشکیل یک جبهه متحد بودیم. جبهه‌ای که فقط اهمیت سیاسی نداشت، اهمیت فرهنگی و اخلاقی داشت. ولی مخالفان سیاسی ما فرهنگی جز تکرار زبان شاه و ابزاری جز همان ابزارها نمی‌شناختند. مراجعه کنید به روزنامه‌های دوران انقلاب اعم از جمهوری اسلامی، انقلاب اسلامی، میزان، پیکار، کار و نامه مردم ... حتی به همان مناظره‌های تلویزیونی نورالدین کیانوری و احسان طبری با دکتر محمد بهشتی و عبدالکریم سروش و مصباح یزدی تا ببینید فرهنگ ما چه بود و فرهنگی که روبروی ما ایستاده بود چه بود! زبانی که ما با آن سخن می‌گفتیم چه بود و زبانی که با ما سخن می‌گفتند چه!

ما هرگز نگفته ایم و امروز هم نمی‌گوییم که هرکس مخالف حزب توده ايران است دشمن مردم ایران هم هست. زیرا می‌دانیم که فرهنگ اعتماد و احترام در میان نیروهای سیاسی ایران از بهمن 1327 بدینسو رخت بربسته است، فرهنگ اتحاد که جای خود دارد. از این نظر نقطه عطف تاریخ ایران 28 مرداد نیست، 15 بهمن است. 28 مرداد ادامه و نتیجه 15 بهمن بود.



اکنون هفتادمین سالگرد حزب توده ايران است و سخن بر سر هفت دهه تاریخ و پیکار و تجربه اندوزی از آن. سخن بر سر آمادگی برای شنیدن و گوش دادن و گفتگو و برقراری یک مناسبات تازه توام با احترام میان نیروهای سیاسی ایران است. این احترام نافی نقد نیست، برعکس مشروط به نقد است. زیرا که جایگزین نقد، یا کرنش و تسلیم است و یا تهمت و دشنام و غالبا نوسان میان این دو. این احترام و انتقاد را باید هم درون خود حزب و میان توده‌ای‌ها بوجود آورد و هم در مناسبات میان توده‌ای‌ها با دیگر نیروهای سیاسی.

در این عرصه نیز توده‌ای‌ها باید پیشاهنگ باشند زیرا تجربه مبارزه هفتاد ساله به ما آموخته است که پیشاهنگ بودن عنوان یا لقبی نیست که برای همیشه به کسی اعطا کرده یا برچسبی که بر پیراهنی همیشه دوخته شده باشد. چنین نیست که اگر حزبی زمانی پیشاهنگ بود همیشه پیشاهنگ خواهد ماند. بیش از پیشاهنگ بودن باید به پیشاهنگ ماندن اندیشید و از آن بدتر به پس نیفتادن، و این یک روند است. پیشاهنگ ماندن کار یک تن و دو تن نیست کار جمعی همه اعضای حزب است. باید با دقت و موشکافی هر عنصر نویی را که در جامعه و در اطراف ما در سمت پیشرفت اجتماعی جوانه می‌زند و می‌شکفد دید و شناخت و نماینده و پرچمدار فردی و جمعی آن شد. پیشاهنگ ماندن یک امر مشخص، یک روند، یک مبارزه بی‌پایان است.

امروز در هفتادمین سالگرد حزب توده ايران ما توده‌ای‌ها با غرور به گذشته حزب خود نگاه می‌کنیم. به حزبی کهنسال که خم شد و سرخم نکرد. با احترام عمیق به پدران و مادران معنوی مان که با همه هستی خود در دشوارترین شرایط این راه پرسنگلاخ را پیمودند، در هرکجا که هستید به پا خیزید، حتی اگر نمی توانید بگوئید به چه دلیل. بپاخیزید و یک دقیقه سکوت کنید.

این سکوت، نباید معنای دیگری جز آن داشته باشد که ما به ستیز با هر دستگاه جبار و هر قدرت و در عین حال زبونی که به کار لکه دار کردن خاطره آنان است سر آشتی نداریم.

راه توده در این هفتادمین سال یاد و خاطره همه این عزیزان و این مبارزان را گرامی می‌دارد.









راه توده 335 11 مهر ماه 1390
 

نکاتی در مورد حزب توده ایران

بازگشت به بالاي صفحه 

صفحه 1 از 1

 مواضيع مماثلة

-
» جنگ اسراییل بر علیه ایران
» چند شعر از رفیق توده ای سیاوش کسرایی
» شماره جدید نامه مردم ارگان نشراتی حزب توده

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
تارنما و نشریهء پرچم  :: فهرست :: مضامين و پیامها-
پرش به: