تارنما و نشریهء پرچم
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.


سردبیر: عظیم بابک-- ایمیل : info@pendar.eu
 
الرئيسيةالرئيسية  جستجوجستجو  أحدث الصورأحدث الصور  ثبت نامثبت نام  ورودورود  

 

 تحولات اکتوبر در روسیه و پیامد های آن برای افغانستان و جهان

اذهب الى الأسفل 
نويسندهپيام
نویسنده
Admin
avatar


تعداد پستها : 160
تاريخ التسجيل : 2009-02-20

تحولات اکتوبر در روسیه و پیامد های آن برای افغانستان و جهان Empty
20111009
پستتحولات اکتوبر در روسیه و پیامد های آن برای افغانستان و جهان

نجیب الله عظیمی
تحولات اکتوبر در روسیه و پیامد های آن برای افغانستان و جهان Azimi10

درین مبحث می خواهم؛ که مروری گذرا بالای تحولات اکتوبر در روسیه و پیامد های آن برای افغانستان و منطقه داشته باشم؛ که به نظرم خالی از جالبییت و آموزنده گی برای بسیاری از نخبه گان و آگاهان امور در افغانستان نباشند.

تحولات نظامی و سیاسی در روسیه و پیامد ابتدایی آن برای افغانستان :
پیروزی دولت کارگری در 1917 در روسیه پیامد های ذیل را با خود حمل نموده و در قبال داشت:
یک: پیدایش دولت کارگری در همسایه گی شمال افغانستان و پایه گذاری سیاست های نوین(حسن همجواری و عدم مداخله و دوستی و برادری) تاثیرات چند گانهء را برروند اجتماعی و سیاسی بسیاری از کشور ها در جهان و منطقه و از آنجمله در افغانستان نمود.
دوم: اگر رژیم شاهی آنروز افغانستان از یک جانب منحیث کشور همسایهء در به دیوار آن مطمین گردید، که خطری (حملهء نظامی) از جانب آن کشور برای افغانستان بروز نه خواهد کرد، ولی از جانب دیگر کشش جنگ ها بسوی آسیای میانه و مقابله های خونین خانهای آسیای میانه و فرار انفرادی و کتلوی آنها بسوی افغانستان وضع زمامداران آنزمان افغانستان را تا حدودی دگرگون نیز نموده و آنها را تکان شدید نیز داد، که به تغیرات اجتماعی و اقتصادی و نظامی آن کشور جدآ نظر افگنده و نگاه زیرکانه نمایند.

عدول از سیاست اولیه و نتایج آن:
امروز بعد از فروپاشی آن سیستم مسلط اجتماعی و اقتصادی (سوسیالیزم دولتی) در آن کشور پهناور و تقسیم آن به چندین کشور مستقل به وضاحت کامل ملاحظه میگردد، که:
یک: سیستم مستقر آن زمان در روسیه بعد از جنگ دوم جهانی تغیر فاحش نموده و از چوکات سیاست اولیهء خویش یعنی (عدم مداخله در مسایل داخلی کشور های دیگر) پا به بیرون نهاده و با پیش گیری سیاست های پشتیبانی از جنبش های ترقی خواهانه و تحول طلبانه جهان را بیشتر بسوی تقسیم بیشتر و بیشتر بالاخره حرکت کامل به دو قطب مخالف کشانید و عملیات بالمقابل جهان سرمایه را نیز مقابل سیاست های (به مقابله فراخواندن) شان شدت برگشت ناپذیر بخشیده و چند چندان نمود.
دو: تعقیب سیاست های تک روانه( سبکسرانه و مغرورانه) پای آن کشور را به جنگ های داخلی افغانستان کشانید؛ که با مداخلهء نظامی آنها به افغانستان جنگ ها از ابعاد داخلی آن به جنگ های منطقوی تبدیل گردید و بالاخره باعث از هم گسیختن همه شیرازه های دولت های پی هم در افغانستان گردید.

روش اتحاد شوروی مقابل کشور های جهان سوم و رهبران آن کشور ها:
یک: رهبران سیاسی شوروی بعد از ختم جنگ دوم جهانی توجهء بیشتر شانرا به سوی ساختار های سیاسی کشور های دور و نزدیک جهان نموده و البته که زیاد تر به آنعده از کشورهای توجهء بیشتر داشتند، که اگر رهبران سیاسی آن کشورها از تمایل خود به آیدیولوژیکی آنها (مارکسیزم و لینینیزم) ابراز می نمود.
دو: دوستی ها (دوری و نزدیکی ها ) با کشور های مختلف جهان بیشتر روی ساختار های سیاسی و سمت گیری آنها محاسبه گردیده و کمک ها نیز در جهت سمت گیری تخصیص داده می شدند.
سه: روند همکاری های اجتماعی و سیاسی از جانب اتحاد شوروی با کشور های دور و نزدیک جهان در عرصه های مختلف بیشتر زیری کنترول و مراقبت های نظامی و سیاسی قرار گرفته و بدان ترتیب عکس العمل های گوناگون را می توانست با خود حمل نماید.
چهار: رهبران سیاسی کشور های مختلف جهان و جوامع دور و نزدیک به کته گوری های متفاوت و نظر به ساختار های نظامی و سیاسی آنها رده بندی شده و بالای آنها همیشه به مثابهء برادران کوچک محاسبه میگردید.
پنج: هرگونه استقلال طلبی و تمایل به خود ارادیت از جانب رهبران سیاسی کشورهای دیگر و جوامع مستقل که به گونهء در آن زمان با اتحاد شوروی روابط نزدیک و یا حسنه داشتند؛ به مثابهء کجروی در روش و سیستم موجود آن دوران حاکم در شوروی محاسبه گردیده و هر نوع تحرک های مستقلانه پیام های را با خود حمل می نموده و پیامد های را در قبال خود می داشتند؛ یعنی آنکه اگر به طبع رهبران شوروی آنزمان برابر نمی بود؛ خیانت و کجرویشی در سیاست محاسبه می گردیدند.
شش: در این بخش باید مشخص تر گفت و تذکر داد، که سیاست مداران کشور های دور و نزدیک که آگاهی کامل از روش های یکه تازی رهبران شوروی آنزمان آگاهی کامل نداشتند؛ با خود بزرگ بینی میان تهی و ژست های گویا " مستقل بودن خویش" می توانستند با جزی ترین بی احتیاطی باید مقابل اتحاد شوروی آنزمان خود و کشور های مربوطهء شانرا به پرتگاه ء نابودی سقوط سوق بدهند.

تحولات نظامی و سیاسی در روسیه و پیامد های موثر و مثبت آن:
یک: در اثری تحولات نظامی و سیاسی؛ اجتماعی و اقتصادی در روسیه نهضت ها و جنبش های رهایی بخش در بسیاری از کشور ها جان تازه گرفته و بسیاری از آنها به حرکت افتادند.
دو: انقلاب اجتماعی و سیاسی در روسیه رول یک موتور یا لوکوموتیف را بدوش گرفته و تاثیر فراوان را بالای جنبش های ترقیخواه و تحول طلب ایفا در بسیاری از گوشه و کنار جهان نمود.
سه: با الهام از تحولات در روسیهء آنزمان در حرکت ها و خیزش های گوناگون در قاره های مختلف جهان روح تازه دمید و سیستم مستعمراتی در جهان از آن تحولات به لرزه و هراس افتاده و شروع به تغیر سیاست و قیافه در کشور های تحت تسلط و حمایهء خویش نمودند.
چهارم: بالاخره با براه افتادن قیام های نظامی و مردمی در بسیاری از کشور ها به مرور زمان سیستم مستعمراتی شروع به ریختن و فرو پاشیدن کرد.
پنجم: ابتدا جنگ اول جهانی و بعدآ دوم جهانی ضربهء شدید را در مجموع به سیستم کلونیالیستی در جهان وارد آورد.
ششم: جهان سرمایه با وجودیکه بعد از جنگ دوم جهانی؛ تغیرات فاحش را در سیاست های خود وارد آورده و شروع به تعقیب سیاست های متنوع در قبال کشور های هنوز تحت تسلط شان در پیش گرفتند. ولی آن همه تغیرات عاجل نتوانست از درهم ریختن پیاپی سیستم کهن مستعمراتی در نکات مختلف جهان جلوگیری نماید.

سیاست اتحاد شوروی مقابل جهان سرمایه:
اتحاد شوروی آن زمان بعد از تحولات انقلابی اکتوبر 1917 روش متنوع را مقابل کشور های مختلف جهان و از آن جمله جهان سرمایه و سایر کشور های جهان که دارای ساختار های گوناگون بودند در پیش گرفت، که باید کمی بالای آن روشنی انداخت.
یک: رهبران اتحاد شوروی به تعقیب سیاست جدی تاثیر برروند مبارزه های سیاسی و حرکت های مختلف سیاسی کشور های مختلف جهان برخاستند.
دو: کجروی های استالین در داخل کشور و دوام آن سیاست بعد از پیروزی در جنگ دوم جهانی شکل خشن تر و جدی تر را به خود گرفت .
دو: الحاق کشور های جدیدآ به آزادی رسیده در اروپای شرق به سیستم سیاسی اتحاد شوروی آن زمان و ایجاد دولت های سوسیالیستی در خاک های آن کشور ها حسادت و کینهء جهان سرمایه را ازدیاد بیشتر بخشید.
سه: بعد از مرگ استالین؛ خروشجف جهان را با بحران کاریب به پیش برد و با سوء مدیریت از جانب او و سایر رهبران نظامی و سیاسی اتحاد شوروی در مسایل بین المللی جهانی؛ اتحاد شوروی آنزمان را شامل جنگ سرد نمودند ؛ که بدون آنهم تاسیس دولت های سوسیالیستی در اروپای شرق به مثابهء اعمار دیوار آهنین از جانب غرب اعلان گردیده بود.
چهار: دوام سیاست تاثیر بر روند حرکت های مختلف نظامی و سیاسی در جهان و توصل به سیاست بدسترس گذاری کمک های تسلیحاتی به کشور های گوناگون که (راست و دروغ) خود را در اقمار شوروی آنزمان جا زده بودند؛ خصومت رهبران جهان سرمایه را بیشتر از بیش بر افروخته رفت.
پنج: تعقیب سیاست های مخاصمت آمیز با جهان غرب و پشتیبانی از کودتا های نظامی در کشور های دور و نزدیک آسیا و افریقا و ابراز حمایت از رهبران آن کشور ها باعث ایجاد فضای عدم اعتماد در جهان گردیده رفت.
شش: پشتیبانی از توطئه و دسایس نظامی و سیاسی شخصیت های منفور در کشور های مختلف جهان به عنوان رهبران جنبش های ملی و مترقی جهان سوم؛ جهان را بسوی بی اعتمادی بیشتر کشانید.
هفت: پشتیبانی از شخصیت های جنجال برانگیز نظامی و سیاسی در قاره های مختلف به بهانه و عنوان رهبران و شخصیت های ملی؛ نه تنها باعث بروز خشم نیرو های مختلف سیاسی و شخصیت های ملی و متنفذ سیاسی کشور های آسیا و افریقا گردیده رفت؛ بلکه زمینهء بیشتر بهره برداری را رهبران جهان غرب و سرمایه از این اشتباه مساعد گردیده رفت.
هشت: عدم توجه به تعادل در تعقیب سیاست خارجی کشور های در حال رشد و جهان سوم؛ جوامع آنها را بسوی بحران های گوناگون داخلی و خارجی کشانید.
نهم: پیش کشی شعار های تبلیغاتی در کشور های در حال رشد؛ که با واقعیت های آنروزی آن جوامع خوانش دقیق نداشتند؛ بسیاری از نیرو های سیاسی آن کشور ها را دچار مشکلات فراوان نظامی و سیاسی در داخل آن کشور ها کرد.
دهم: تعقیب سیاست های تک روانه در حل و فصل بحران های نظامی و سیاسی در کشور های در حال رشد و جهان سوم؛ آنها را به تجرید بیشتر از جانب کشور های غرب گردانید.
یازدهم: پیشروی در مبارزه علیه سردمداری نظامی در جهان؛ اتحاد شوروی آنزمان را به سیاست مسابقات تسلیحاتی کشانید و کشور را مجبور به قبول هزینه های کمر شکن نظامی نمود.
دوازدهم: عدم مراعت دقیق تعهدات بین المللی در عرصهء سیاست خارجی و بدسترس گذاری کمک های اقتصادی و نظامی به کشور های جهان سوم؛ ضربهء شدید را به اقتصاد متوازن آن کشور وارد نمود.
سیزدهم: تخطی از میثاق های بین المللی با بدسترس گذاری کمک های نظامی به کشور های که مشغول منازعات داخلی و منطقوی بودند؛ باعث تشدید بحران های نظامی در منطقه گردید.
چهاردهم: تلاش در جهت توسعهء پایگاهء نظامی به بهانهء بدسترس گذاری کمک های انترناسیونالیستی به کشور های جهان سوم ؛ که از جملهء دوستان شان محاسبه می نمودند؛ کشور و مردم آنرا به جنگ های خارج از سرحدات آن کشور کشانید.

تعقیب سیاست جهان سرمایه مقابل روسیهء آنزمان:
یک: با وجودیکه جهان سرمایه یکبار در جنگ اول جهانی و بعدآ در جنگ دوم جهانی (غرض تقسیم غنایم جهان) علیهء همدیگر برخاستند ، ولی برای حفظ سیستم سرمایه ؛ سیاست مشترک را مقابل اتحاد شوروی آن زمان در پیش گرفتند، کشوریکه سیاست خلاف آنها را در پیش گرفته بود.
دو: تعقیب سیاست جدید از جانب جهان سرمایه و اشتراک اتحاد شوروی در آن همان سیاستی بود؛ که امروز در تاریخ آنرا بنام «جنگ سرد» یاد می نمایند.
سه: تعقیب و دوام سیاست جنگ سرد از جانب (غرب و اتحاد شوری) نتایج را برای افغانستان و مردم آن در قبال داشت؛ که امروز بسیاری از مردمان قارهء جهان آنرا مشاهده نموده و می بینند.

امریکا و انگلیسها بعد از جنگ دوم جهانی:
امروز برای همه آنانیکه حتی چند ساعتی را در مکاتب سیاسی گذشتانده باشند، به روشنی مانند آفتاب برای شان هویدا می باشد، که امریکا نه تنها پسر بزرگ انگلیس، بلکه جانشین نظامی و سیاسی انگلیس بعد از جنگ دوم جهانی در دنیا بوده است.
هر سیاست مدار آگاه این را نیز به خوبی میداند، که انگلیسها رول رهبری کننده خود را منحیث قدرت مهار ناپذیر نظامی و سیاسی در جهان بعد از جنگ دوم جهانی با خاطری نه چندان راضی به امریکا می سپارند، ولی همزمان منحث کشوری دارای تجربه چندین صد سال کلونیالیزم در پهلوی ابرقدرت جدید قرار گرفته و سایه وار با آن کشور به حرکت های پیشروی طلبانهء خود در عقب پردهء ادامه می دهد. بیاید مشخص تر بالای وقایع و حوادث که بالای افغانستان تحمیل گردانیده شد کمی تامل نمایم.

افغانها و امریکایی ها:
سیاست امریکا در منطقه مراحل مختلف خود را داشته و از پیچیده گی های معینی برخوردار بوده و هنوز هم هستند. و اگر مسخص تر بالای سیاستهای امریکا با افغانستان تماس حاصل نمایم؛ باید که سیاست آن کشور را مرحله بندی نمایم؛ زیرا سیاست امریکا در افغانستان مرحلوی بوده است.

در ایام حاکمیت رژیم شاهی در افغانستان:
ـ برقراری روابط دیپلوماتیک با رژیم شاهی در افغانستان
ـ سهم گیری در بعضی از پروژه های زراعتی و کمتر صنعتی در افغانستان

در ایام جمهوریت در افغانستان:
ـ عدم تغیرات قابل ملاحظه در روابط امریکا با افغانستان بعد از تاسیس جمهوریت در افغانستان
ـ حفظ روابط سرد و عدم علاقه به همکاری با رهبران نظامی و سیاسی در افغانستان
ـ دوام سیاست سرد امریکا الی وقوع کودتاهای نظامی و سیاسی در افغانستان

در ایام جمهوریت های دموکراتیک در افغانستان:
ـ آغاز جنگ های داخلی و دقت و توجه ایالات متحدهء امریکا به افغانستان
ـ بدسترس گذاری کمک های نظامی و تسلیحاتی به شورشیان افغان در پاکستان
ـ پشتیبانی ازمجاهدین افغان مقابل دولت تره کی و حفیظ الله امین
ـ کشانیدن پای روسها به جنگ به افغانستان و تشدید کمک های تسلحاتی به جنگجویان افغان
ـ پشتیبانی کامل و عام و تام از نبرد مجاهدین مقابل روسها
ـ دوام کمک به مجاهدین الی سقوط دولت داکتر نجیب الله و آمدن مجاهدین به کابل

در ایام جمهوری اسلامی مجاهدین در افغانستان
ـ رهایی افغانستان به دست ادارهء استخباراتی پاکستان
ـ اتخاذ سیاست به فراموش سپاری مجدد افغانستان

در ایام حاکمیت رژیم طالبان در افغانستان:
ـ کمک و پشتیبانی از پروژهء « طالبان» پاکستانیان علیهء دولت مجاهدین در کابل
ـ تلاش و زد و بند با پاکستان به خاطری برقررای مناسبات دیپلوماتیک با دولت طالبان
ـ وقوع حوادث یازدهم سپتامبر در امریکا و تقاضای امریکا از تسلیمی اسامه به امریکا
ـ سرکشی های طالبان به خاطر حمایه از اسامه و آغاز حملات نظامی بالای کابل
ـ دخول امریکا با نیرو های ناتو به افغانستان

امریکا و اهداف جدید استراتیژیک در منطقه:
کانگرس امریکا قانون استراتیژیک " جادهء ابریشم" را در سال 1999 به تصویب رسانید؛ که در آن تذکر داده شده بود ؛ که « نفت و گاز جنوب قفقاز و آسیای میانه اتکای امریکا به نفت و منطقهء همیشه دگرگون خلیج را کمتر می سازد و........»
ولی کانگرس همزمان تذکر داد؛ که « تلاش در جهت تامین منافع تجارتی و سرمایه گذاری امریکا در این منطقه جز اهداف عمده سیاست امریکا محسوب می شود.»
با توجه به نکات که در بالا تذکر داده شد؛ باید دانست و درک نمود؛ که سیاست ها در حال تحرک بوده و ثبات دایمی در آنها وجود ندارند؛ بنآ غرض جلوگیری از بروز بحران و فرو روی در آنها باید به دگرگونی ها در منطقه توجه کرد و استراتیژی های لازم را روی دست گرفت.

اهداف دورنمایی و استراتیژیک امریکا در منطقه:

اتخاذ سیاست جدید:
ـ تلاش در جهت حضور مجدد و فعال در منطقه
ـ تجدید نظر در سیاست های گذشته و قدیمی در منطقه
ـ اتخاذ سیاست های جدید با ابعاد جدید در منطقه
ـ تلاش درجهت جستجو و دریافت پارتنر مطمین و جدید در منطقه
ـ تجدید نظر دربرقراری روابط و تحکیم روابط با حکومت های منطقه
ـ گسترش حوزهء نفوذ نظامی و سیاسی در منطقه
ـ بدسترس گذاری کمک های مالی و پولی فراوان غرض حضور نظامی و سیاسی در منطقه

استفاده از سیاست ها و ابزار های آزموده شده قبلی و کهنه از قبیل:
ـ پشتیبانی از افراد و اشخاص سرسپرده به امریکا
ـ تلاش در جهت حفظ وتحکیم پایه های حکومت های دست نشانده در منطقه
ـ بدسترس گذاری قرضه های طویل المدت ذریعه بانک جهانی و آسیایی
ـ بدسترس گذاری کمک های نظامی و سیاسی به حکومات و شخصیت های که مدافع منافع امریکا باشند.
ـ دامن زدن به اغتشاشات کوچک قومی و قبیلوی
ـ براه اندازی جنگ های کوچک منطقوی
ـ جستجوی بهانه غرض حضور فعال نظامی در کشور های ضعیف منطقه
ـ اعمال فشار به کشور های منطقه و تاثیر گذاری به انکشافات آیندهء آنها
ـ ایجاد شرایط برای ایجاد پایگاه های نظامی دایمی در کشور های منطقه
ـ سرمایه گذاری در بخش های استخراج نفت و گاز کشور های منطقه
ـ تلاش در جهت دستیابی به منابع نفتی و گاز کشور های منطقه و انتقال آن به امریکا
ـ سرکوب نیرو های سیاسی کشور ها؛ که شعار های ضد امریکایی حمل می نمایند.
ـ جلوگیری از نفوذ شخصیت ها و عناصر ملیت گر و یا شخصیت های مستقل سیاسی

وظایف سیاست گذارن و نخبه گان افغان:
مردم افغانستان مانند همیشه درمرحلهء حساسی از تاریخ نظامی و سیاسی شان قرار دارند. مردم افغانستان تحقق بسیاری از نکات را که در بالا از آنها تذکر به عمل آورده شدند؛ امروز به چشم و سر دیده و تطبیق بساری از آنها را با پوست و گوشت خود احساس می نمایند.؛ که نمی توان از آنها چشم پوشی کرد. درایت سیاست مداران و مردم آگاه و نخبه گان افغانستان در آن خواهد بود؛ که از این همه تغیرات که به یقین بسیاری از آنها به مفاد شان نه خواهد بود؛ از آنها حد اقل استفادهء موثر را برای مردم خود نمایند.

ایران و افغانستان:
سیاسون ایران .و دولت های حاکم در آن کشور تاکنون از انواع مختلف خدعه و نیرنگ کار گرفته و تلاش های مذبوحانه شانرا نموده اند؛ که مداخلات مخفی شانرا تحت نام ها و عناوین مختلف پوشیده نگاه داشته و طوری نشان دهند؛ که آنها دوست بی آلایش و واقعی مردم افغانستان بوده و هیچ گونه خواست منفی در داخل افغانستان نداشته و ندارند.
ولی تاریخ چندین دهه برای مردم افغانستان به اثبات رسانیده که « هیچ دوست و هیچ دشمن دایمی در تاریخ وجود ندارد» و صرف هوشیاری و درایت ملت ها و مردم کشور ها می تواند برای خویش دوستانی دریابند؛ که به توانند به منافع ملی متقابل مردمان خویش احترام به گذارند.
تاریخ و گذشت زمان بسیاری از نیرنگ ها و حرام زاده گی های ادارات استخبارتی کشور های دور و نزدیک جهان را برای افغانستان و مردم آن روشن و برملا نموده است.
با وجودی که تاریخ ملت و مردم افغانستان پیچیده گی های خود را داشته؛ ولی بالاخره رفته رفته فریب و نیرنگ ها برملا گردیده و نقاب از چهرهء همه آنانیکه با مردم افغانستان دوستی صادقانه وبی الایشانه نداشته اند هویدا گردیده است. در این مورد ایران و ایرانیان نیز نباید شک و شبهء داشته باشند!!!

افغانستان و پاکستان:
طوریکه امروز برای همه افغانها و مخصوصآ آنهایکه با سیاست های منطقوی و جهانی سر و کار دارند تقریبآ روشن و هویدا گردیده است؛ که چه قبل از حضور نیرو های ائتلاف بین المللی (1979 الی 1986 ایام حضور نیرو های نظامی اتحاد شوروی در افغانستان) و چه در شرایط حاضر یعنی از 2011 به این طرف طی ده سال حضور نیرو های ائتلاف بین المللی در داخل افغانستان قوهء مانور و ابتکار(حرافی و حرام زاده گی) بدست ادارهء استخباراتی پاکستان و پاکستانیان بوده است!
ادارهء استخباراتی پاکستان شرایط را در داخل آن کشور طوری آورده و پیوسته انکشاف داده می رود؛ که افغانها نه توانند به راحتی نفسی کشیده و یا حد اقل وقت لازم را کمایی نمایند تا به توانند نسخهء لازم را غرض ایجاد یک توازن نظامی و سیاسی در منتطقه و در داخل کشور و منطقه و مخصوصآ برای ملت مظلوم و مردم بیچارهء افغان ارائه بدهند.
اگر به نشرات تلویزنی گوش فرا دهید به بسیار خوبی دیده می شود و به وضاحت مشاهده می گردد ؛ که همه از مداخلات از خارج و کشور های بیگانه نام می گیرند؛ ولی به استثنایی چند نخبهء که مستقیمآ نام از پاکستان و ایران می برند؛ دیگران هریک تلاش می نمایند تا تحت لفاظی های مختلف و سر در گم از گرفتن نامی از کشوری معینی یعنی پاکستان و ایران ابآ می ورزد.
اکثرآ از نصب شده گان فعلی در مهره های مهم دولتی در افغانستان و هم پاکستانیان شرایط را طوری تحت تاثیر ادارهء استخباراتی پاکستان نگاه نموده و می نمایند؛ که به ندرت فردی جرئت ابراز ارادهء خویش را نموده و یا با در زیر تهدید قرار داشتن از جانب پاکستانیان بیشتر به نفع دولت پاکستان تبلیغ خویش را نموده و حرکت می نمایند.
این نکات تاریخی اند، که طی چندین دهه توسط کشور های دور و نزدیک « ابر قدرتان دور و نزدیک و همسایه های حسود مان» بالای مردم کشور مان تحمیل گردانیده شده و با تکرار آن این دایرهء شیطانی مجددآ آغاز گردیده و نسلهای از وطن پرستان کشوری ما را به قربانی گرفته و ختم آن معلوم نمی گردند، گویا که تنها همین کشور باید چنین سرنوشت شوم داشته باشد!؟
امروز وظیفهء هر افغان می باشد تا یک راه بیرون رفت برای همه و مهم تر از همه که قابل قبول برای افغانها باشد، جستجو نموده و آنرا پیشکش نمایند؛ تا که مرحمی گردد بالای زخم های مردم عذاب دیده کشور.





تاریخ هشتم اکتوبر سال 2011
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://parcham.forumfa.net
مُشاطرة هذه المقالة على: reddit

تحولات اکتوبر در روسیه و پیامد های آن برای افغانستان و جهان :: تعاليق

لا يوجد حالياً أي تعليق
 

تحولات اکتوبر در روسیه و پیامد های آن برای افغانستان و جهان

بازگشت به بالاي صفحه 

صفحه 1 از 1

 مواضيع مماثلة

-
» تحولات افغانستان پس از 11 سپتامبر و تاثير آن بر ايران
» « کمیته300» کانون توطئه های جهانی
» بررسی روابط امریکا – افغانستان – پاکستان و حل مساله افغانستان
» ده افسانه در بارۀ افغانستان
» تکنیک سرمایه برای جلوگیری از فعالیت یک مغز

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
تارنما و نشریهء پرچم  :: فهرست :: مضامين و پیامها-
پرش به: