تارنما و نشریهء پرچم
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.


سردبیر: عظیم بابک-- ایمیل : info@pendar.eu
 
الرئيسيةالرئيسية  جستجوجستجو  أحدث الصورأحدث الصور  ثبت نامثبت نام  ورودورود  

 

 سرمایه داری یعنی جنگ

اذهب الى الأسفل 
نويسندهپيام
نویسنده
Admin
avatar


تعداد پستها : 160
تاريخ التسجيل : 2009-02-20

سرمایه داری یعنی جنگ Empty
20101126
پستسرمایه داری یعنی جنگ

دست یافتن به منابع و مواد خام
لشگر کشی برای تصاحب منابع از اشکال به اصلاح کلاسیک کار است. در آغاز عصر نو جنگ بر سر طلا و نقره بود ، ولی انگیزۀ جنگ های مدرن امروزی دست یافتن به منابع نفتی و مواد خام است. امروز دیگر کسی شک ندارد که دلیل جنگ آمریکا با عراق خنثی کردن سلاح های کشتار انبوه نبود – که پیدا هم نشد - . گویا عراق ، - پس از عربستان سعودی- دارای عظیم ترین منابع نفتی جهان است . از آن جا که عراق پس از نخستین جنگ امریکا با آن کشور، معروف به جنگ خلیج، با فرانسه و روسیه مناسبات اقتصادی خوبی ایجاد کرد ولی به شرکت های امریکائی و انگلیسی امتیاز استخراج نفت نداد، این شرکت ها برای دست یافتن به منابع عراق ، سخت علاقمند به ساقط کردن دولت عراق بودند. بنابر این جای تعجب نبود که وقتی امریکا در جنگ با عراق پیشقدم شد سخت مورد حمایت و تائید انگستان قرار گرفت .
اما باید دانست که این فقط آمریکا نیست که برای دست یافتن به منابع نیرو حاضر به جنگ است. تامین انرژی از جمله هدف های استراتژی جدید ناتو هم هست. اتحادیه اروپا نیز برای آن که در نبرد بر سر به چنگ آوردن منابع انرژی عقب نماند ، خود را مجهز کرده است. خاویر سولانا مسئول امور سیاست خارجی و دفاعی اتحادیه اروپا، با تکیه بر قرار داد لیسبون، در بیانیه ای اعلام میدارد که اروپا موظف است برا ی تامین علائق خود، خود را مسلح سازد تا در صورت ضرورت قادر به انجام عملیات نظامی نیز باشد ، این علائق از جمله عبارتنداز تضمین دستیابی به انرژی و راه های حمل آن. روزنامه آلمانی " هاندلز بلات " بدون ذره ای پرده پوشی نوشت " اروپا برای در گیری های آتی بر سر منابع انرژی و راه های دریائی " باید یک نیروی نظامی، به قدرت دست کم 60 هزار نفر، آماده سازد .
تقریبا تمام در گیری های جنگی برسر مواد خام و منابع است . اما این به آن معنی نیست که کشور مورد حمله خود بلید دارای منابع عظیم باشد. کشوری که از لحاظ جغرافیائی دارای اهمیت استراتژیک باشد نیز می تواند صحنه نبرد های نظامی گردد. مثلا در مورد افغانستان. چندی پیش بود که، اختلافات روسیه و اوکرائین بر سر انرژی نشان داد که خط انتقال گاز دارای چه اهمیتی است.
بخش عمده منازعات در افریقا نیز بر سر مواد خام است . یکی از انگیزه های مهم در جنگ کنگو نیز دست یافتن کنسرن های بین المللی به امتیاز استخراج منابع است. علت جنگ دراز مدت در سیرالئون نیز، که سال ها بطول انجامید، دست یافتن به منابع الماس آن کشور بود. جنگ های باصطلاح قومی نیز اغلب جنگ هائی هستند که، به نیابت از سوی قدر تهای امپریالیستی، برای دست یافتن به مواد خام و یا منطقه نفوذ صورت می گیرد. نمونه آن جنگ در روآندا بود که در پس آن امریکا و فرانسه قرار داشتند.
تسخیر بازار و خصوصی سازی
یکی دیگر از انگیزه های سرمایه داری برای دست یازیدن به جنگ راه یافتن به بازار های تازه است. جنگ راه استقرار اقتصاد نئولیبرالی را هموار میکند. این اصل در فروپاشاندن یوگوسلاوی به کار گرفته شد. با کمک بمب ها دولت های دست نشانده ای به کار گمارده میشوند که بعدا سیاست خصوصی سازی و درهای باز را در پیش گیرند تا کنسرن های کشورهای سهیم در جنگ از آن بهره ور شوند. گویا ترین نمونۀ این سیاست محیلانه جنگی را در عراق مشاهده می کنیم. دیک چنی که با عنوان معاون بوش، ریاست جمهور امریکا، نقش مستقیم در آغاز جنگ با عراق داشت، قبل از شرکت در دولت بوش، رئیس هیئت مدیره کنسرن امریکائی هالبرتن بود، که سفارشات پرسودی برای تامین نیازمندیهای سربازان آمریکائی در عراق به چنگ آورد و در توزیع نفت عراق نیز سهیم است.
موسسه ساختمانی بچ تل که آن هم امریکائی است و حامی دولت بوش ، در قرار دادهائی که برای ترمیم ویرانی های جنگ در عراق منعقد گشته سهیم است. همین امر در مورد ترمیم شبکه ویران شدۀ تلفن نیز صادق است که قرار داد آن هم نصیب یک موسسه آمریکائی شده است.
خدمات
جنگ ها که کسب سود های مستقیم ودراز مدت را ممکن می سازند یک جنبه رو به افزایش دیگر هم دارند که عبارتست از خصوصی سازی جنگ. به این صورت که کار یک سلسله موسسات تامین ایمنی ، که تعدادشان هم پیوسته روبه افزایش است، عرضه خدمات جنگی است . در این بخش ، که در آمد آن ، فقط در سال 2006، 200 میلیارد دالر بود یک میلیون و پانصد هزار نفر مشغول به کارند.
بخشی از این افراد، مزدور جنگی هستند ،در حالی که کار بخش های دیگر حمل ونقل و تأمین نیاز مندیهای گوناگون دیگر است . خصوصی کردن جنگ به این معنی است که یک سلسله از سازمان های خصوصی، که تعدادشان هم پیوسته رو به افزایش است ، از جنگ سود مستقیم می برند و در نتیجه برای حفظ منافع اقتصادی خود علاقمند به تداوم تنازعات جنگی هستند. بسیاری از مسئولان تصمیم گیرنده ، در امور سیاسی و اقتصادی، در بسیاری از موارد سخت به هم پیوسته اند،- که روشن ترین نمونه آن دیک چنی است- ، در نتیجه موسسات خدمات ایمنی که خصوصی هستند می توانند در عرصه تصمیم گیری های سیاسی، در امر جنگ و صلح ،اعمال نفوذ جدی بکنند.
به عنوان یک بخش اقتصادی
جنگ یک عرصه بزرگ اقتصادی را در بر می گیرد و تسلیحات بخشی است که دولت خود مستقیما می تواند بر میزان افرایش تقاضا تاثیر بگذارد. امریکا بعنوان نمونه بارز این سیاست، در سال های گذشته به میزان گسترده ای این روش را بکار گرفت. از رونالد ریگان گرفته،- در ار تباط با مقابلۀ نظام های جهانی - ، تا جنگ اخیر در عراق ، دستگاه دولتی آمریکا به وسعت دامنه تسلیحات را گسترش داد. در آمریکا برای پیش راندن اقتصاد تسلیحات همیشه نقش عمده ای داشته است . مهمترین کالای صادراتی آمریکا در سال های اخیر اداوات جنگی بوده است.
پس از ترکیدن نظام اقتصاد بادکنکی در امریکا ، دولت جورج بوش برای ایجاد رونق اقتصادی روی به افزایش تسلیحات آورد. سود های کلان این روش در درجه اول نصیب تولید کنندگان سلاح های جنگی می شود که با سرازیر شدن سیل پول های مالیاتی به صنایع جنگی ، سود شخصی می برند.
البته اروپا هم در جهت گسترش تسلیحات گام بر می دارد. با تکیه بر تعهدات ناشی از قرار داد لیسابن ، مبنی بر افزایش تسلیحات ، مالیات های دریافتی باید به مصرف حمایت از کنسرن های تولیدات ابزار جنگی برسد . روشن است که این کنسرن ها علاقه دارند تولیدات آنها بکار گرفته شود ، زیرا با مصرف آنهاست که میزان تقاضا و سود هر دو افزایش می یابند. با توجه به این امر روشن است که تولید کنندگان ابزار های جنگی علاقه مند هستند که اروپا طیف اقدامات خود را در ابعاد جهانی گسترش دهد و در پی گسترش اقدامات نظامی اروپا میزان تقاضا برای تولید سلاح و ابزار جنگی نیز پیوسته ارتقاء یابد .
هر گاه اقتصاد با بحران روبرو شود خطر شعله ور شدن آتش جنگ نیز بشدت بالا می گیرد. برا ی مشاهده این ارتباط کافیست به بحران اقتصادی سال های دهه سی در قرن پیشین نگاه افکنیم که سبب موفقیت نازی ها شد و اروپا را به ورطه فاجعه فرو افکند. در آمریکا هم طرح اقتصادی پرزیدنت روزولت ، موسوم به نیو دیل ، نبود که آن کشور را از ورطه بحران در آورد ، بلکه ، در درجه اول ، بگردش در آوردن چرخ تولید سلاح های جنگی ، پس از اغاز جنگ جهانی دوم بوسیله آلمان هیتلری بود که این نقش را ایفاکرد.
از این رو، درست امروز، که ما در آغاز بزرگترین بحران اقتصادی ، پس از بحران اقتصادی دهه سی در قرن پیشین ، قرار داریم باید سخت هشیار و مجدانه خواستار تحقق سیاست صلح باشیم. با در نظر گرفتن بحرانی که در عرصه اقتصاد آغاز شده این که اعتراضات به کدام سو خواهند رفت مهم نیست . خطر گرایش به راست امروز هم وجود دارد. از این رو جهت گیری بسوی صلح ضرورت دارد. به پی روی از این سیاست باید برای ریشه کن کردن علت جنگ ها به میدان آمد. افزون بر این باید نشان داد غیر از توسل به جنگ و منطق جنگی راه غیر نظامی برای حل مسائل کدامست. فقط از این طریق می توان به صلح دائم دست یافت.
کوهستان
ادامه در آینده
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://parcham.forumfa.net
مُشاطرة هذه المقالة على: reddit

سرمایه داری یعنی جنگ :: تعاليق

لا يوجد حالياً أي تعليق
 

سرمایه داری یعنی جنگ

بازگشت به بالاي صفحه 

صفحه 1 از 1

 مواضيع مماثلة

-
» راهکارهای رهائی از یوغ سرمایه داری
» بحران سرمایه داری: ریشه ها و گزینه های موجود
» رسوایی عظیم ترین امپراتوری رسانه ای غرب چگونه سرمایه داری افکار عمومی را کنترل می کند!
» تکنیک سرمایه برای جلوگیری از فعالیت یک مغز

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
تارنما و نشریهء پرچم  :: فهرست :: مضامين و پیامها-
پرش به: